دوشنبه 90 دی 19 , ساعت 10:9 صبح
سوال :: |
با وجود رئیس جمهور و شورای نگهبان، ضرورت وجود ولایت فقیه در نظام اسلامی را چگونه توجیه میکنید؟ |
|
پاسخ : |
رهبرى هر جامعهاى، متناسب با ارزشها، آرمانها و اهداف اساسى حکومت در آن جامعه، تعیین مىشود. در نظام اسلامى با توجه به ماهیت دینى آن، شرایط چندى لازم است که مهمترین آنها عبارت است از: یک. صلاحیت علمى که اصطلاحاً از آن به «فقاهت» تعبیر مىشود. دو. صلاحیت اخلاقى؛ یعنى، تعهد، التزام و پاى بندى عمیق به هنجارها و ارزشهاى دینى و اخلاقى، دورى از اوصاف رذیله، هواپرستى، خودخواهى و دنیاطلبى که از آن به «عدالت» و «تقوا» تعبیر مىشود. سه. کفایت در مدیریت کلان اجتماعى، منش صحیح سیاسى و اجتماعى، شجاعت و تدبیر. مجموع این شرایط همان چیزى است که در اصطلاح «ولایت فقیه» گفته مىشود. بنابراین اگر قرار باشد «ولى فقیه» در رأس نظام نباشد، یکى از دو کار باید انجام گیرد: 1. رئیس جمهور داراى همه صلاحیتهاى لازم رهبرى باشد. در این صورت همان ولى فقیه را رئیس قوه مجریه هم قرار دادهایم و در واقع، نقش او را در امور اجرایى پررنگتر کردهایم. 2. فقیه جامع شرایط، نقش مشاور براى رئیس قوه مجریه داشته باشد و در مسائل کلان حکومتى او را راهنمایى کند. در این صورت دو فرض پدید مىآید: 1-2. رئیس جمهور موظف به اجراى منویات او است. در این صورت این همان ولایت فقیه است؛ زیرا او بر رئیس قوه مجریه ولایت دارد. 2-2. رئیس جمهور موظف به پیروى از منویات او نباشد. در این صورت رعایت احکام الهى تضمین نشده و دیگر نظام اسلامى نخواهد بود. افزون بر آن «ولایت فقیه» کار ویژههاى دیگرى نیز دارد؛ مانند ایجاد تعادل بین قوا. این مسأله یکى از مشکلات نظامهاى مبتنى بر تفکیک قوا (Decenteralized) است و عملاً به تفوق قوه مجریه، بر دیگر قوا انجامیده است. وجود شوراى نگهبان نیز به تنهایى براى تضمین اسلامیت نظام کافى نیست؛ مگر آنکه اختیارات قانونى آن فراتر از حد موجود باشد و اختیارات رهبرى به آن سپرده شود. در این صورت به «ولایت فقیهان» شوراى نگهبان خواهد انجامید. اما با وجود ولایت فقیه در نظام جمهورى اسلامى، چنین مشکلى پدید نمىآید.V}براى آگاهى بیشتر در این زمینه ر.ک: فلسفه سیاست، صص 97-106، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى.{V (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 59/500015) |
نوشته شده توسط حامی ولایت | نظرات دیگران [ نظر]